گاهی ممکن
است دلمان به حال پرندگان بسوزد که چقدر بال زدن بر روی این “هوا” برایشان
دشوار است؛ غافل از این که اگر همین هوا در زیر بال پرنده نبود، پروازی صورت نمی
گرفت.
بشر نیز
تا بر روی “هوا”ی نفس خود بال نزند، بالنده نمی شود. همین طور که اگر پرنده ای را
در کره ی مریخ رها کنیم تا به دور از جوّ سنگین راحت بال بزند، ذره ای نمی تواند
از زمین بلند شود؛ به همین نسبت اگر هوای نفس و وسوسه ی شیاطین را از انسان بگیریم،
بلند نمی شود.
حال بسیار
می بینیم که کسی بالا می رود اما در اوج، به سختی سقوط می کند؛ این به آن دلیل است
که امتحانات و فتنه هایی که خداوند با آن بشر را می آزماید در مراحل بالاتر دشوارتر
است و البته اگر بتوان از آن امتحانات سربلند بیرون آمد اوج گیری نیز چشم گیرتر
است. در این خصوص جامعه ی ما می تواند ریزش ها و رویش ها بعد از انقلاب را مدّ نظر
قرار دهد.
روزی
ز سر سنگ، عقابی به هوا
خاست از بهر طمع،
بال و پر خویش بیاراست
البته خوب
است به این نکته هم توجه کنیم که اگر گنجشک باشیم، کوتاه پرواز می کنیم و هرگز اوج
نمی گیریم؛ بهتر است عقابی باشیم که اوج بگیریم، اما سقوط نکنیم، چرا که ما برای
این عروج آفریده شده ایم.
نکته ی
ظریفی که اینجا حائز اهمیت است، غیر قابل مشاهده بودن “هوا” و “هوی” است. کلمه ی “هوا” مانند بسیاری از کلمات دیگر
در زبان و فرهنگ ما به معنایی سخیف فروکاست شده است، تا حدی که امروزه ما هواشناسی
داریم. دیگر کسی از کلمه ی “هوا” به یاد هوای نفس نمی افتد. یا برای مثال کلمه ی
قرآنی و پر معنای “خسارت” تا حدی پایین آمده است که بیمه می
تواند آن را پرداخت کند؛ در حالیکه “والعصر، انّ الانسان لفی خسر”؛ نوع بشر در
خسران است مگر آن که ایمان بیاورد، عمل صالح انجام دهد و به حق و صبر توصیه کند.
منبع : http://www.ayatmadari.ir