مسجد امام رضا (ع) - مجمع قرآنی والفجر

یا مهدی نام تو را که میشنوم پای ثانیه ها لنگ میشود ...

مسجد امام رضا (ع) - مجمع قرآنی والفجر

یا مهدی نام تو را که میشنوم پای ثانیه ها لنگ میشود ...

مسجد امام رضا (ع) - مجمع قرآنی والفجر
وبلاگ قرآن و عترت به همت جمعی از دوستان در تاریخ اول آذر ماه 1392 تاسیس گردید و در جهت گسترش فرهنگ قرآنی و اسلامی در فضای مجازی میکوشد و نتیجه زحمات عزیزان مسجد امام رضا (ع) و مجمع قرآنی والفجر میباشد
سایت جدید مارا دنبال کنید
www.qorankade.ir
آخرین نظرات

۴ مطلب با موضوع «حدیث و روایت» ثبت شده است

امام رضا علیه السلام فرمودند: «کُلّما احدَثَ العِبادُ مِنَ الذُّنُوبِ مَا لَم یکونُوا یعمَلُون احدَثَ اللهُ مِنَ البَلاءِ مَا لَم یکُونُوا یعرِفُون؛ هرگاه بندگان، گناهانِ جدیدی مرتکب شوند که تا قبل از آن مرتکب نمی شدند، خداوند بلاهایی جدید برای آن ها می فرستد که از آن آگاه نیستند.» [1]

بسیاری از بلاها و گرفتاری ها را خداوند نمی خواهد به ما بدهد؛ اما رفتارهای ناشایست ما، غفلت ها، گناهان و بی توجهی های ما باعث ایجاد این مشکلات می شود.
خداوند متعال می فرماید: (فَلیستَجِیبُوا لِی؛ پس (بندگان) باید دعوت مرا بپذیرند.) [
2]
پیام خدا این است که به شما نعمت سلامتی عطا کردم؛ چرا آن را در راه طغیان، سرکشی و گناه به کار بردید؟ به شما نعمت ثروت عطا کردم؛ چرا آن را علیه دستورات من به کار گرفتید؟ آیا این شکر نعمت است؟ بنابراین وقتی ما دعوت الهی را اجابت نمی کنیم؛ چگونه انتظار داریم خداوند دعای ما را اجابت کند؟!

1-الکافی (ط- الإسلامیه)، ج 2، ص  275

2- بقره ، 186

منبع: http://zendegirazavi.aqr.ir سبک زندگی - آستان قدس رضوی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ دی ۹۴ ، ۲۲:۲۷
استیری

بوی بهار کوچه های مدینه را پر کرده بود صدای دختر کوچولوی نجمه خاتون در اتاق پیچید خاندان پیامبر دخترها را دوست داشتند و تولد این دختر در پنجمین روز فروردین حتماً هدیه ی خوبی بود و همه را خوشحال کرده بود. نامش را فاطمه گذاشتند در آن زمان رسم بود که هر کس را لقبی می دادند و امام رضا(ع) به او لقب معصومه یعنی پاک و بی گناه داده بود. حضرت معصومه 25 سال از برادرش کوچکتر بود اما همیشه یار و همدم او بود. هنوز 6 سال بیشتر نداشت که پدرش امام موسی کاظم (ع) به دست هارون به شهادت رسید اما حضرت معصومه برادری مثل امام رضا (ع) داشت و این، غم شهادت پدر را کم می کرد. 20 سال بعد وقتی که مأمون عباسی به حکومت رسید دستور داد امام رضا(ع) را به زور به شهر مرو در ایران بیاورند. حضرت معصومه نتوانست دوری برادر را بیش از یک سال تحمل کند. در نتیجه همرا تعدادی از افراد خانواده به سمت مرو حرکت کرد تا امام رضا(ع) راببیند. وقتی به شهر ساوه رسیدند سربازان مأمون به آن ها حمله کردند و عده ای از همراهان آن ها را به شهادت رساندند. حضرت معصومه در حالیکه از غم و غصه بیمار شده بود به اطرافیان گفت مرا به شهر قم ببرید. زیرا که از پدرم شنیدم که قم مرکز شیعیان ماست. بزرگان قم وقتی که خبردار شدند که خواهر امام رضا(ع) میهمان شهر آن هاست با شادی به استقبالش رفتند. حضرت معصومه در میان شور و احساسات مردم به این شهر وارد شد و در منزل یکی از مؤمنان به نام موسی بن خَزرج ساکن شد خانه ی موسی هنوز هم باقی است و در خیابان انقلاب اسلامی، میدان میر، خیابان عمار یاسر قرار دارد.

حضرت معصومه (س) 17 روز در شهر قم ماند. اما بیماری اش شدید بود و به خاطر درازی راه و غصه زیاد ضعیف شده بود. سرانجام هم در یک غروب غم انگیز و سرد آذرماه کوچه های سرد و باران زده قم را ترک کرد و پیش خدا رفت. حضرت معصومه روزی که فوت کرد فقط 28 سال داشت. چند سال بعد وقتی که حضرت زینب دختر امام جواد(ع) به قم آمد بر مزار او گنبدی ساخت. اکنون شیعیان از سرتاسر جهان برای زیارت مزار او به شهر قم می آیند.

منبع :مرکز جهانی اطلاع رسانی آل البیت (ع) شبکه کودک و نوجوان
http://www.shiachildren.com

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ مهر ۹۳ ، ۱۳:۳۹
استیری

روزی پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) از راهی عبور می کرد. در میان راه، شیطان را دید که خیلی ضعیف و لاغر شده است.
پیامبر از او پرسید: چرا به این روز افتاده ای؟
شیطان گفت: یا رسول الله! از دست امّت تو رنج می برم و در زحمت بسیار هستم.
پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) فرمود: مگر امّت من با تو چه کرده اند؟

 شیطان گفت: یا رسول الله! امّت تو، شش خصلت دارند که من طاقتِ دیدن و تحمل آنها را ندارم.

۱- هروقت به هم می رسند، سلام می کنند.
۲- با هم مصافحه (دست دادن) می کنند.
۳- هرکاری که می خواهند انجام دهند، «ان شاءالله» می گویند.
۴- از گناهان خود استغفار می کنند.

۵- تا نام تو را می شنوند، صلوات می فرستند.

۶- ابتدای هرکاری «بسم الله الرّحمن الرّحیم» می گویند.


منبع: فضائل و آثار صلوات، ص۳۴

منبع مطالب : سایت آیه های انتظار
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ مهر ۹۳ ، ۲۱:۰۰
استیری

حضرت علی اکبر بسیار خوش چهره بودند و شببه ترین شخص از لحاظ چهره و گفتار و اخلاق به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بودند .

على اکبر نخستین نفر از بنى هشام بود که به میدان جنگ رفت، سن و سال جوانی داشت نزد پدر آمد و اجازه طلبید، امام حسین علیه السلام به او اجازه داد .

و بعد امام حسین فرمودند :

«خدایا گواه باش! جوانی که در خلقت و سیرت و گفتار شبیه‌ترین مردم به پیامبرت بود، به جنگ این مردم رفت و ما هرگاه به دیدن پیامبرت مشتاق می‌شدیم، به این جوان نگاه می‌کردیم»  .

على اکبر به میدان آمد و با دشمن مى‏جنگید رجز مى‏خواند:

ضربات خورد کننده‏اى بر دشمن وارد ساخت، و 120 نفر از سوران دشمن را کشت، تشنگى بر آنحضرت چیره شد، نزد پدر برگشت و عرض کرد:

«یا ابه! العطش قتلنى و ثقل الحدید اجهدنى»‏.

امام حسین علیه السلام گریه کرد و فرمود: «محبوب دلم صبر کن بزودى رسولخدا صلى الله علیه و اله و سلم تو را سیراب خواهد کرد که بعد از آن هرگز تشنه نخواهى شد» .

على اکبر در حالى که دست از جان شسته و دل به خدا بسته به سوى میدان رفت، و از هر سو بر دشمن حمله کرد، و از چپ و راست بر آنها یورش برد و جماعتى را کشت و درنهایت به مقام ولای شهادت رسید .

حضرت در لحظاتی که جراحات شدید جنگ بر بدنشان اثرگذاشته بود ولی هنوز رمقی در تن داشتند فریاد زدند و فرمودند: ای پدر! سلام بر تو باد، این جدم رسول خداست، او به جامی لبریز مرا سیراب کرد، او همی گوید: به سوی ما شتاب کن، و سپس نفسی کشید و به دیدار باقی شتافت. »

حضرت علی اکبر(ع)اولین شهید بنی هاشم درصحنه ی کربلا بود.

امام صورت اشک آلود خود را روى چهره خون آلود على اکبرش گذاشت، و بقدرى بلند گریه کرد که تا آن روز کسى این گونه صداى گریه بلند را از او نشینده بود .(2)

سپس امام، پیکر خون آلود اکبرش را در آغوش گرفت و فرمود:

«یا بنى لقد استرحت من هم الدنیا و غمها و بقى ابوک فریدا وحیدا»

« پسرم، از غم و اندوه دنیا راحت‏شدى ولى پدرت غریب و تنها باقى ماند». (3)

آنگاه امام حسین علیه السلام جوانان بنى هاشم را صدا زد و فرمود:

«تعالوا احملوا اخاکم»‏.

«جوانان بنى هاشم! بیائید و برادرتان را به سوى خیمه‏ها ببرید.»

جوانان آمدند و جنازه على اکبر را برداشته تا جلو خیمه که پیش روى آن جنگ مى‏کردند بر زمین نهادند.

 زنى از خیمه‏هاى حسین علیه السلام بیرون آمد صدا مى‏زد: واى بچه‏ام، واى کشته‏ام، واى از کمى یاور، واى از غریبى ...

امام حسین علیه السلام به سرعت نزد او رفت و او را به خیمه‏اش بازگردانید، پرسیدم: این زن چه کسى بود؟ گفتند: این زن زینب علیها السلام دختر امیر مؤمنان على علیه السلام بود، امام حسین علیه السلام از گریه او به گریه افتاد و فرمود:

«انا لله و انا الیه راجعون‏» (4)

حمایت علی اکبر از امام

در روز عاشورا هنگامی که علی اکبر وارد میدان کربلا شد. مردی فریاد برآورد: «ای علی! تو با امیرالمؤمنین (یزید) نسبت خویشاوندی داری و ما قصد ملاحظه و مراعات حال خویشان او را داریم، اگر بخواهید شما را امان می‌دهیم.» آن حضرت در پاسخ فرمودند: «اِنَّ قَرابَةَ رَسولِ اللهِ اَحَقُّ اَنْ تُرعی(5)؛ مرآعات خویشاوندی رسول خدا به حقیقت نزدیک‌تر است .»

 1- ترجمة الحسین ابن عساکر، ص 227 .

2-نفس المهموم: ص 62،محدث قمى مى‏گوید:اما اینکه مادر على اکبر در کربلا بود یا نبود، چیزى در این باره نیافتم (همان مدرک: ص 165).

3-ترجمه مقتل ابى مخنف: ص 129.

4-تاریخ طبرى ج 6 / ص 256، ترجمه مقتل ابى مخنف: ص 129.

5- مقاتل الطالبین، ص 80 .

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ مهر ۹۳ ، ۱۵:۲۳
استیری