مسجد امام رضا (ع) - مجمع قرآنی والفجر

یا مهدی نام تو را که میشنوم پای ثانیه ها لنگ میشود ...

مسجد امام رضا (ع) - مجمع قرآنی والفجر

یا مهدی نام تو را که میشنوم پای ثانیه ها لنگ میشود ...

مسجد امام رضا (ع) - مجمع قرآنی والفجر
وبلاگ قرآن و عترت به همت جمعی از دوستان در تاریخ اول آذر ماه 1392 تاسیس گردید و در جهت گسترش فرهنگ قرآنی و اسلامی در فضای مجازی میکوشد و نتیجه زحمات عزیزان مسجد امام رضا (ع) و مجمع قرآنی والفجر میباشد
سایت جدید مارا دنبال کنید
www.qorankade.ir
آخرین نظرات

   


                    همسر زهرا   علی          مظهر تقوا         علی

                    ذکر اذانم       علی           روح و روانم      علی

                    یار پیمبر        علی           فاتح خیبر        علی

                    بحر عدالت     علی         قلب شجاعت    علی

                    باب یتیمان     علی          شهید قرآن      علی

                    قبله حاجات   علی          روح مناجات      علی

                    هادی امت     علی          روح امامت       علی

                    امام معصوم    علی         شهید مظلوم    علی

                    کعبه سرایت   علی         داده خدایت      علی


 کتاب:انس با قران و اهل بیت علیهم السلام

 علی اصغر محمد باقری

 

برگرفته شده از
mahdishahbazi.blog.ir
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ مهر ۹۳ ، ۱۶:۲۰
استیری


در محاسبات الهی، هیچ چیز فوت نمی شود ( از بین نمی رود) . انسان یک ساعت درد می کشد، یک ناراحتی احساس می کند، یک حسرتی می خورد که رنجی دارد، اما آن را برای خدا تحمل می کند، این نوشته‌شده است. اینها قابل توصیف هم نیست. غیر از ذات مقدس پروردگار و مأموران او - که کرام‌الکاتبین باشند - از افراد بشر، هیچ کس نمی تواند این احساسی را که در شما هست، درک بکند؛ اصلاً قابل بیان نیست؛ اما خدای متعال احساس می کند، می داند، می فهمد و ثبت می شود. ثبت که شد، ان‌شاءالله پاداشش به شما داده خواهد شد. قدر این لحظه‌ها را بدانید. گفت:

هر بلائی کز تو آید، رحمتی است‌
هر که را رنجی دهی، خود راحتی است‌
زان به تاریکی گذاری بنده را
تا ببیند آن رخ تابنده را
تیشه زان بر هر رگ و بندم زنند
تا که با عشق تو پیوندم زنند
به این حالتی که به آن ابتلاء پیدا کرده‌اید، با این دید نگاه کنید. وقتی که انسان در تاریکی قرار میگیرد، روشنائی و نور را بیشتر میبیند و حس میکند. در این رنجهاست که میشود خدا را از نزدیک دید؛ این مهم است.

دیدار جمعی از جانبازان قطع نخاعی ۱۳۹۰/۰۷/۰۶

بنده وقتی دستم فلج شد، متوجه خصوصیاتی شدم؛ دیدم این انگشت من که براحتی حرکت می‌کند و مثلاً یک زنجیر را دور خودش تکان می‌دهد و این، خیلی کار ساده‌ای به نظر می‌آید، از حرفهای دکترها فهمیدم که خودِ این حرکت، معلول چندین تحرک و توانایی مهم در وجود انسان است؛ اما ما غافل بودیم. به هر حال، وقتی نعمت از انسان گرفته می‌شود، انسان متوجه می‌شود که همین کار آسان و کوچک، ثمره‌ی چندین نعمت بزرگ بوده که ما این‌طور راحت از آن عبور کرده‌ایم. این، غفلت ماست.

منبع : www.khamenei.ir

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ مهر ۹۳ ، ۱۶:۱۳
استیری

روزی شخصی نشسته و به پیله ی پروانه خیره شده بود؛ او مشاهده کرد که یک سوراخ کوچک در یک پیله ظاهر شده است. او نشست و چند ساعت به کوشش پروانه برای خارج شدن از سوراخ کوچک ایجاد شده در پیله نگاه کرد. سپس فعالیت پروانه متوقف شد و به نظر رسید که تمام تلاش خود را انجام داده و دیگر نمی تواند ادامه دهد.

آن شخص تصمیم گرفت به پروانه کمک کند؛ پس با قیچی پیله را باز کرد. پروانه به راحتی از پیله خارج شد اما بدنش ضعیف و بال هایش چروک بود.
آن شخص باز هم به تماشای پروانه ادامه داد چون انتظار داشت بال های پروانه گسترده شده و شروع به پرواز کند. اما پروانه فقط می خزید، او نمی توانست پرواز کند و این نتیجه محبت بی جای آن فرد به پروانه ی بی نوا بود.
چیزی که آن شخص با تمام مهربانیش نمی دانست آن بود که تلاش برای پروانه لازمه ی خروج از پیله و شرایط تنگ و دشوار است؛ راهی که خداوند برای ترشح مایعاتی از بدن پروانه قرار داده است تا پروانه بعد از خروج از پیله بتواند پرواز کند و این فشار آوردن برای خروج، بال های پروانه را جهت پرواز قدرتمند می سازد.

آن چه از این آیت الهی دریافت می شود این است که که گاهی تلاش تنها چیزیست که فرد در زندگی نیاز دارد. اگر خداوند حکیم اجازه می داد که انسان بدون هیچ مشکلی زندگی کند، مثل آن پروانه فلج می شد و روحش قدرت پرواز پیدا نمی کرد، و در این جاست که این حدیث از معصوم (علیه السلام) به یاد می آید: «از رحمت خدا به دور است کسی که هر آن چه اراده کرد، به دست آورد.»

منبع : سایت آیت مداری http://www.ayatmadari.ir

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ مهر ۹۳ ، ۱۶:۱۲
استیری

دو گرگ با هم دوست بودند. روزی در راهی می رفتند که شیری به آنها برخورد. گرگ ها گفتند: چه کنیم که از چنگ شیر نجات یابیم. یکی به دیگری گفت: من فکری کرده ام سپس صبر کرد تا شیر به آن ها رسید. سپس گفت: جناب شیر ما دو برادر هستیم و بره ای را پیدا کرده ایم، اما بر سر تقسیم آن دعوا داریم. اگر می شود لطف کنید، این بره را بین ما تقسیم کنید. شیر پذیرفت.

همگی رفتند تا به یک باغی رسیدند، یکی از گرگ ها گفت: شما اینجا بمانید تا من بروم بره را بیاورم. سپس از دیوار باغ به درون رفت و مدتی گذشت و از او خبری نشد. گرگ دوم گفت: می ترسم که برادرم بره را برای خودش برداشته و به تنهایی رفته باشد شما اینجا بمانید تا من برگردم. سپس روی دیوار پرید و به گرگ دیگر هم اشاره کرد و او هم به بالای دیوار آمد آنگاه هر دو به شیر گفتند: ما بره را بین خودمان قسمت کردیم و دیگر به شما احتیاجی نداریم. شیر غضبناک، شروع به غریدن کرد. گرگ ها گفتند: عجیب است ما تا به حال ندیده ایم که قاضی از صلح طرفین عصبانی شود.


منبع : حکایت برگزیده شعبانعلی لامعی

روزنامه خراسان - همشهری سلام
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ مهر ۹۳ ، ۱۶:۰۷
استیری

شلمچه بودیم!

شیخ اکبر گفت: (( امشب نمیشه کار کرد. می ترسم بچه ها شهید بشن.)) تو تاریکی دور هم ایستاده بودیم و فکر میکردیم که صالح کفت: ((یه فکری!)) همه سرهامون رو بردیم توی هم. حرف صالح که تموم شد زدیم زیر خنده و راه افتادیم. حدود یک متر از بلدوزر ها دور شدیم.


رفتیم جایی که پر از آب و باتلاق بود. موشی هم پیدا نمیشد. انگار بیابون ارواح بود. فاصلمون با عراقیا خیلی کم بود اما هیچ سروصدایی نمیومد. دور هم جمع شدیم. شیخ اکبر که فرماندمون بود گفت: ((یک… دو… سه… .)) هنوز حرفش تموم نشده بود که صدای دوازده نفرمون زلزله به پا کرد. هر کسی صدایی از خودش در میاورد. صدای خروس، سگ، بز، الاغ و…

چیزی نگذشته بود که تیربارا و تفنگای عراقیا به کارافتاد. جیغ و دادمون که تموم شد پوتینارو گذاشتیم زیر بغلمون و دویدیم طرف بلدوزرا. ما می دویدیم و عراقیا آتش می ریختند. تا کنار بلدوزرا یه نفس دویدیم. عراقیا اونشب انگار بلدوزرا رو نمیدیدن. تا صبح گلوله هاشون رو تو باتلاق حروم کردن و ما به کِیف و خیال آسوده تا صبح خاکریز زدیم.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ مهر ۹۳ ، ۱۵:۵۸
استیری

یکی بود یکی نبود .مردی از راه فروش کلاه زندگی می کرد . روزی شنید که در یکی از شهرها ، کلاه طرفداران زیادی دارد . برای همین با تمام سرمایه اش کلاه خرید و به طرف آن شهر راه افتاد.

روزهای زیادی گذشت تا به نزدیکی آن شهر رسید . جنگل با صفایی نزدیک آن شهر بود و مرد خسته تصمیم گرفت که آنجا استراحت کند .

کلاه فروش در خواب بود که با صدایی بیدار شد با تعجب به اطرافش نگاه کرد و چشمش به کیسه کلاه ها افتاد که درش باز شده بود و از کلاه ها خبری نبود.

مرد نگران شد دور و برخود را نگاه کرد تا شاید کسی را ببیند ولی کسی را ندید .

ناگهان صدایی از بالای سر خود شنید و سرش را بلند کرد و از تعجب دهانش باز ماند . چون کلاه های او بر سر میمون ها بودند .

مرد با نارحتی سنگی به طرف میمون ها پرت کرد و آنها هم با جیغ هیاهو به شاخه های دیگر پریدند.

مرد که از این اتفاق خسارت زیادی دیده بود نمی دانست چکار کند ، زیرا بالا رفتن از درخت هم فایده ای نداشت چون میمون ها فرار می کردند .

ناراحت بود و به بخت بد خود نفرین فرستاد.

پیرمردی از آنجا عبور می کرد ، مرد کلاه فروش را غمگین دید از او پرسید : گویا تو در اینجا غریبه ای ! برای چه اینقدر غمگین هستی .

پیرمرد وقتی ماجرا را شنید به او گفت چاره این کار آسان است آیا تو کلاه دیگری داری ؟

مرد کلاه فروش ، کلاه خود را از سرش درآورد و به پیرمرد داد.

پیرمرد کلاه را بر سرش گذاشت و مثل میمون ها چند بار جیغ کشید و بعد کلاه را از سرش برداشت و در هوا چرخاند و بعد بر زمین انداخت .

مرد کلاه فروش خیلی تعجب کرد ولی مدتی گذشت و میمون ها نیز کار پیرمرد را تقلید کردند و کلاه را از سرشان به طرف زمین پرتاب کردند .

کلاه فروش با خوشحالی کلاه ها را جمع کرد و از تدبیر و چاره اندیشی مناسب آن پیرمرد تشکر کرد .

هدیه ای به پیرمرد داد و به راه خود ادامه داد.


تصویر داستان مربوط به گروه مجلات همشهری
۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ مهر ۹۳ ، ۱۵:۵۳
استیری

حتماً هم برای شما پیش آمده که گاهی اوقات از کسی ناراحت و عصبانی شده باشید و کارتان به صحبت کردن به صورت بلند و مشاجره بکشد این ضرب و المثل به ما می گوید که اگر مابخواهیم به این مشاجره ادامه بدهیم بیشتر آتش دعوا را شعله ورتر می کنیم حال چه بهتر است آن نفر که صبوری می کند  و آتش را خاموش می کند ما باشیم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ مهر ۹۳ ، ۲۲:۱۲
استیری

 

مغز از فعال ترین و آسیب پذیر ترین اعضای بدن انسان بوده و در حالی که جزء کوچکی از ساختار ماست اما برای تأمین تغذیه خود احتیاج به بیش از یک لیتر خون در دقیقه دارد . زیاد بودن میزان سوخت و ساز مغز است که مقاومت آن را نسبت به کمبود اکسیژن و گلوکز بسیار کم می کند . یاخته های مغز(یعنی موجودات بسیار ریزی که بافت های مغز را تشکیل می دهند) بیش از چند دقیقه توانائی کمبود اکسیژن را ندارند و در صورت ادامه این روند (اگر اکسیژن کافی توسط خون به بافت ها نرسد سلول های مغز بیش از سه تا چهار دقیقه از اکسیژن محروم شده و می میرند) برای همیشه قدرت پردازش خود را از دست می دهند . از دست رفتن قدرت پردازش خود را به صورت تضعیف مشاعر و خلاقیت فکری نشان می دهد .
اگر تصویر برداری ویژه
طبیعی با تصویر برداری ویژه مغزی که اکسیژن به آن نرسیده مقایسه شود ، می توان شدت آسیب به مغز را از میزان کم شدن ضخامت قشر مخ تشخیص داد .
یکی از دلایل مهم ضربه پذیری مغز فراوانی تعداد و ارتباطات یاخته های آن است . از حدود سه میلیون سال پیش ، به طور روز افزونی ، به وزن مغز انسان نماها اضافه شده است ، مثلاً درحالی که حجم مغز یک انسان نما پا نصد سانتی متر مکعب است ، در انسان این حجم به یکهزارو پانصد سانتی متر مکعب می رسد . تعداد یاخته های مغز ما حدود پنج تا ده هزار میلیون بوده که با هم شبکه بسیار پیچیده ای از ارتباطات عصبی را درست می کنند. این تعداد یاخته در جانداران پست کمتر بوده و ارتباطات عصبی ضعیف تر می باشند . مدارهای الکتریکی فعال ، پایه و اساس کار مغز را تشکیل می د هند که به صورت سطح هوشیاری جلوه گر می شوند . مغز جزءحتمی پدیده حیات بوده و سایر اعضاء ناگزیر از فرمانبرداری هستند و تلاش آنها برای بر پانگداشتن آن است .

این ماده گرم و نرم گوشتی به شما اجازه فکر کردن، راه رفتن، صحبت کردن، یاد گرفتن، دوست یابی، درک احساسات، و درک معنای زنده بودن را می دهد

هر یک از سلول ها با هزاران سلول دیگر مغزی در ارتباط هستند. هر بخش از مغز مسئول انجام کار مخصوص به خود می باشد (بوییدن، دیدن، صحبت کردن و غیره). ارتباط سلول های مغزی به گونه ای است که در کنار هم یک شبکه عظیم متصل را تشکیل می دهند. اگر شما بتوانید کل ثانیه هایی را که از زمان دایناسورها تا کنون گذشته است را بشمارید، آنوقت می توانید ارتباطاتی را که میان سلول های عصبی مغز وجود دارد را بشمارید.



منبع ‌:‌‌http://www.roshd.ir


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ مهر ۹۳ ، ۲۲:۰۵
استیری

* همه‌ی موجودات زنده انرژی مصرف می‌کنند و تقریباً منبع همه‌ی انرژی‌ها خورشید است.

* انرژی انواع مختلفی دارد؛ گرمایی، الکتریکی، شیمیایی، خورشیدی، هسته‌ای و...




* هنگامی که بعضی از اتم‌ها با شکستن یا پیوستن به یکدیگر، اتم‌های جدیدی را به وجود آورند، از آن‌ها انرژی آزاد می‌شود که به آن انرژی هسته‌ای می‌گویند.

* در مرکز خورشید نیز انرژی هسته‌ای آزاد می‌شود که به صورت گرما و نور از سطح خورشید به خارج می‌تابد.




*در خورشید آن‌قدر انرژی هسته‌ای وجود دارد که برای تابشش 5000 میلیون سال دیگر کافی است.



* در حال حاضر بیش‌تر برق مصرفی از طریق سوختن زغال‌سنگ، نفت و گاز تولید می‌شود؛ اما این منابع رو به کاهش‌اند و در صد سال آینده تمام می‌شوند، ولی انرژی هسته‌ای می‌تواند نیاز این انسان‌ها را تا صدها و هزاران سال دیگر تأمین کند.




* سوخت بیش‌تر رآکتورهای هسته‌ای اورانیوم 235 است (که 235 پروتون و نوترون در هسته‌ی خود دارد.)

هرگاه یک نوترون به اتم اورانیوم 235 برخورد کند آن را می‌شکافد و به دو هسته‌ی سبک‌تر تبدیل می‌کند که به آن فرایند شکافت هسته‌ای می‌گویند.



* فرآیند شکافت هسته‌ای بسیار خطرناک است؛ آن‌قدر که می‌تواند انفجار حاصل کند و این چیزی است که در بمب اتم اتفاق می‌افتد؛ اما در نیروگاه‌های هسته‌ای شکافت به صورت مهارشده و بی‌خطر انجام می‌گیرد.

* از گرمای حاصل از شکافت در هسته‌ی رآکتور که با آب پرفشار کار می‌کند برای بخار کردن آب استفاده می‌کنند. این بخار آب توربین و توربین مولد برق را می‌چرخاند و به این صورت برق تولید می‌شود.

* از مزیّت‌های انرژی هسته‌ای این است که در مقایسه با زغال‌سنگ و نفت، هوا را کم‌تر آلوده می‌کند و دیگر گازهای سمی را که در هوا به اسید تبدیل می‌شوند تولید نمی‌کند.




* پزشکی هسته‌ای امروزه به یکی از مهم‌ترین بخش‌های پزشکی تبدیل شده است. پزشکان هسته‌ای برای تشخیص و درمان بیماری‌ها از انرژی هسته‌ای استفاده می‌کنند. پزشکان از تابش‌های هسته‌ای برای کشتن یاخته‌های سرطانی استفاده می‌کنند.



* از انرژی هسته‌ای در زمینه‌‌ی صنعت و کشاورزی هم بسیار استفاده می‌شود.



* در مورد معایب انرژی هسته‌ای باید گفت که سوخت رآکتور هسته‌ای شدیداً پرتوزاست و تابش‌هایی ایجاد می‌کند که برای همه‌ی موجودات زنده خطرناک است. خطر بعضی از مواد پرتوزا تا هزاران سال باقی می‌ماند. هرچند پس‌مانده‌های سوخت رآکتور یا همان زباله‌های اتمی را در ظروفی فولادین قرار می‌دهند و دور ظرف را دیوار سیمانی می‌پوشانند، به مرور زمان این ظروف نشت می‌کنند.

* دانشمندان هسته‌ای در نظر دارند زباله‌های اتمی را به صورت شیشه‌های قطعه قطعه درآورند و آن‌ها را در اعماق اقیانوس‌ها دفن کنند.

* رآکتور هسته‌ای به صورت بمب اتمی منفجر نمی‌شود؛ اما اگر اتفاقاً حادثه‌ای در نیروگاه رخ دهد پیامدهای فاجعه‌آمیز آن در منطقه‌ی وسیعی مؤثر خواهد بود مثل حادثه‌ای که در نیروگاه اوکراین در سال 1986م اتفاق افتاد که به انتشار مواد پرتوزا در جو انجامید.



باد این مواد را در اروپا پخش کرد و باران را شست و با خود به سطح زمین آورد. دیگر چراگاه گوسفندان در قسمت‌هایی از منطقه ایمن نبود. سلامت بسیاری از مردم که در اطراف نیروگاه زندگی می‌کردند به خطر افتاد.



* در سرتاسر جهان تعداد نیروگاه‌های هسته‌ای فعال بیش از 419 نیروگاه است که قادر به تولید بیش از 322 هزار مگاوات توان الکتریکی هستند. بالای هفتاد درصد این نیروگاه‌ها در کشور فرانسه و بالای بیست درصد آن‌ها در آمریکا هستند.

* در کشورهای متعدد تلاش برای ساختن نیروگاه گداخت هسته‌ای ادامه دارد. گداخت هسته‌ای فرایندی است که طی آن با به هم پیوستن هسته‌های هیدروژن انرژی فراوانی آزاد می‌شود.

این همان فرآیندی است که در خورشید انجام می‌شود و انرژی خورشیدی را تولید می‌کند. در آینده انتظار می‌رود گداخت هسته‌ای یک منبع مهم برای تولید برق شود. این فرایند پس‌مانده‌ی خطرناک و تابش فاجعه‌آمیز ندارد.

در فرایند شکافت هسته‌ای با برخورد نوترون به اورانیوم 235 اورانیوم به دو هسته‌ی سبک‌تر تبدیل می‌شود و همراه آن چند نوترون و اشعه‌ی گاما خارج می‌شود و مقدار زیادی انرژی با خود دارد.


منبع : نشریه سلام بچه ها http://daftarmags.ir/Journal/Text/SalamBacheha

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ مهر ۹۳ ، ۲۲:۰۲
استیری


هر وقت به کوه می آیم، وقتی می بینم خلوت است، تاسف می خورم که چرا جوانها و حتی غیر جوانها از این نعمت الهی و این فرصت کمیاب استفاده نمی کنند

خود من از حدود عید نوروز، کوه پیمایی را شروع می کنم تا اواسط پاییز؛ یعنی وقتی که یخ می بندد و در کوهستان خطر لغزیدن هست. بعد از آن دیگر به کوه نمی آیم. در واقع در هر سال، چهار پنج ماه این کار را تعطیل می کنم 

اما در آن هفت، هشت ماه دیگر، تا اواسط پاییز، بنایم بر این است که هفته ای سه مرتبه بیایم. البته اغلب اوقات پیش نمی آید که بتوانم هفته ای سه بار بیایم. یعنی هفته ای دو بار یا هفته ای یک بار می شود؛ لکن کمتر از هفته ای یک بار نمی شود

البته این جا را که ملاحظه می کنید، راه طولانی است. برای من، مسیر «کلک چال» مقداری زیاد است. از این رو همیشه به «کلک چال» نمی آیم. هر سال یک یا دو بار این طور راههای طولانی را می آیم و در غیر این یکی دو بار، معمولاً راه می افتم از طرفی- یکی از همین راههای که معمول هست و مردم می روند، یا بعضی راههای خلوت تر- حدود یک ساعت می روم بالا و برمی گردم

خوب؛ شما سن مرا هم ملاحظه کنید. جوانهایی که دار کوهستان راه می روند، در حدود سنین سی سال و سی و دو سه سال و کمترند. اینها همه جای فرزندان من محسوب می شوند. وقتی که من با این سن و با این همه اشتغالات- واقعاً وقت گذاشتن من برای ورزش یک مجاهدت است- بتوانم از لابلای کارهای فراوان و متراکم، وقتی برای ورزش باز کنم و با وجود بالا رفتن سن و انحطاط مزاجی، مقیدم به کوهستان بیایم، شما ببینید که جوانها چه وظیفه ای دارند

چه رازی در کوه است که همه پیامبران بزرگ به گونه ای با آن سر و کار داشته اند؟ پیامبران بزرگ هر کدام دامنه ی صفا و هوای فرح بخش کوهی رابرای مناجات انتخاب می کردند به آدم کوه سراندیب، نوح کوه آرارات، ابراهیم (ع) و موسی (ع) کوه طور، عیسی (ع) کوه ساعیر، و پیامبر (ص) کوه نور. پیامبر (ص) قبل از مبعوث شدن به مقام رسالت، بارها از کوه نور بالا رفت در غار حرا، به عبادت و خود سازی پرداخت. کوه پیمایی مقدمه عبادات او بود و این رفتار ادامه یافت، تا این که در همان غار اولین کلمات وحی را از زبان فرشته شنید.

منبع: farsi.khamenei.ir 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ مهر ۹۳ ، ۱۴:۴۱
استیری